سیمای معشوق و عناوین و القاب شاعرانه ی او در اشعار به جای مانده از رودکی
(ندگان)پدیدآور
پدیدآور نامشخص
نوع مدرک
Textمقاله پژوهشی
زبان مدرک
فارسیچکیده
یکی از نظریاتی که درباره ی خاستگاه قالب غزل بیان شده این است که تغزل قصاید را سرچشمه و اساس قالب غزل در قرن های بعد می دانند؛ از دیگر سوی می دانیم که تغزل قصاید در حقیقت پیش درآمدی است که در آن از ذکر محاسن محبوب و حکایت عشق و عاشقی یا وصف مناظر طبیعی از قبیل بهار، خزان و... بحث می شود. این پژوهش که به روش تحلیل و توصیف اشعار به جای مانده از رودکی انجام شده، بر آنست که چهره ی معشوق شعر رودکی را بر اساس تغزل قصاید وی ترسیم کند و القاب شاعرانه ای را که در حقیقت بر پایه ی صور خیال بنا شده و بر اثر بسامد فراوان تکرار، حالت استعاری و تشبیهی خود را از دست داده و به تدریج به نامی شاعرانه برای معشوق بدل شده است، نشان دهد. رودکی در توصیف این معشوق که گاهی با ممدوح یکی می شود، فقط به تصویر شاعرانه ی آنچه در مجموعه صورت قرار دارد، پرداخته است. معشوق اشعار او کاملاً زمینی است با صورتی سپید و سرخ؛ ابروان کشیده، گیسوان سیاه و تابدار؛ دهانی تنگ و لبانی سرخ، با چشم های مخمور که با القابی نظیر آفریدگار، بت، بهار، پیمبر، ترک، جعد موی، غالیه بوی، سمن، پری، جانان و...نامیده شده است
کلید واژگان
تغزلات رودکیاوصاف ظاهری
صفات شاعرانه معشوق
القاب و نام ها
شماره نشریه
21تاریخ نشر
2013-11-221392-09-01
ناشر
دانشگاه سیستان و بلوچستانUSB-sistan and balouchestan university
شاپا
2008-57372538-5011



