سعادتمندی انسان از منظر افلاطون (بررسی دو رسالة آلکیبیادس و فیلبُس)
(ندگان)پدیدآور
اعوانی, شهیننوع مدرک
Textمقاله پژوهشی
زبان مدرک
فارسیچکیده
در برخی از آثار افلاطون، همچون دفاعیه، کریتون و فایدون، موضوع مرگ ملموستر از زندگی است؛ ولی آنجا که زندگی مطرح است، غایت سعادتمند شدن انسان را در بطن خود دارد؛ سعادتی که آدمی از طریق کسب فضائل بدان نائل میآید. منظور افلاطون از «فضیلت» که به «سعادتمندی انسان» در زندگانی و پس از مرگ منجر میشود، چیست؟ مقاله بخشی از پاسخ این پرسش را در رسالة آلکیبیادس و بخش دیگر آن را در فیلبُس جسته است.  به طور کلی نزد افلاطون، دانایی و تأمل دربارة حقیقت، جدا از زندگی نیست و سعادت یا نیکبختی افراد و به تبع آن جامعه، به میزان آگاهی به فضیلت و دانایی آنان نسبت به حقیقت بستگی دارد. از این رو ماهیت انسان در رسالة آلکیبیادس بررسی شده است که مطابق آن اختلاف انسانها در بودنها و هستها نیست بلکه اختلافشان در شدنها و چیستیهاست. انسانها در نحوة پرورش و میزان تلاش در تهذیب و خودشناسی متفاوتاند ولی همه سعادت را میجویند و از این منظر به لحاظ روحی با یکدیگر مرتبطاند. رسالة فیلبُس به «خیر»، «زیبایی» و مناسبات این دو با «لذت» اختصاص دارد. نتیجهای که از برداشت افلاطون دربارة «سعادتمندی انسان» میتوان گرفت، این است که زندگی، تحقق تطابق عالم مرئی محسوس با کمال مُثُل معقول است که در آن همه چیز بر اساس خیر مطلق تنظیم میشود. زندگی بودن نیست، «شدن» و «صیرورت» است.
کلید واژگان
افلاطونانسان
سعادت
دانایی
حکمت
صیرورت
آلکیبیادس
فیلبُس
شماره نشریه
28تاریخ نشر
2016-02-201394-12-01
ناشر
مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایرانIranian Institute of Philosophy
سازمان پدید آورنده
دانشیار مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایرانشاپا
2251-89322676-6140




