واقعیّتهای عینی و حقیقتهای ذهنی در کلیدر، جای خالی سلوچ و روزگار سپری شده
(ندگان)پدیدآور
پدیدآور نامشخص
نوع مدرک
Textمقاله پژوهشی
زبان مدرک
فارسیچکیده
چکیده:
با آنکه محمود دولتآبادی در دورة دوّم از داستاننویسی خود گرایش به رمانتیسم و در دورة سوّم گرایش به سمبولیسم دارد، در مجموع، عنصر غالب هنری در گزینش واقعیّتهای داستانی در همة کارنامة ادبی او، منطبق بر مکتب رئالیسم است. واقعیّتهای داستانی در سبک دولتآبادی، همواره با الهامگیری از واقعیّتهای مستند اجتماعی و یا تجربیّات زیستی و فردی آغاز میشود و در طرح کلّی روایت نیز همیشه زمینة اصلی ماجرا، بر بنیاد واقعیّتهای تاریخی و سیاسی و اجتماعی قرار داده میشود؛ امّا در همة داستانها، اساس ماجراها در فرایندی پیچیده و پر تعمّق، در ذهن و خیال نویسنده بازآفریده میشود و خود به واقعیّتی مستقل و بسیار متفاوتتر از واقعیّتهای شنیده شده یا دیده شده و یا تجربه شده به وسیلة نویسنده، تبدیل میگردد. در این مقاله تلاش بر آن است که چگونگی تأثیرگذاری واقعیّتها و تجربیّات مستند اجتماعی در رمانهای دولتآبادی به بررسی گذاشته شود.
کلید واژگان
کلیدواژهها: دولتآبادیکلیدر
جای خالی سلوچ
واقعیّت
رمان
شماره نشریه
4تاریخ نشر
2013-10-231392-08-01
ناشر
دانشگاه رازیشاپا
2676-65312676-654X



