حدیث دوست
(ندگان)پدیدآور
فراهانی, محمدحسن
نوع مدرک
Textیادواره
زبان مدرک
فارسیچکیده
مرگ چنین خواجه نه کاری است خُردیاری نازنین، مصاحبی دلنشین، همکاری متین و خدمتگزاری امین، چه غریبانه و بیهنگام از میان ما رفت و همه را در بهت و حیرت و ناباوری فروبرد و داغی گران بر دلها نهاد. او کسوت خاکی بر زمین نهاد و مرغ روحش به آسمانها پر کشید و آنها که از محضر پرفیضش محروم شدهاند، باکمال تأسف میدانند که آب رفته به جوی ناید بازوقتی با دوستان از مراسم خاکسپاری مهندس فریبرز عیوض ملایری بازمیگشتیم و موج اندوه را در چهرهی تکتک یاران و دوستدارنش میدیدم، خطاب به او که همچنان حاضر و ناظر بود، از زبان خواجهی شیراز میگفتم:ز گریهی مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون استچو شوربختی برای من که اینک باید دریغاگوی او باشم و در فقدانش اشک حسرت بریزم و ساحت حضورش را ازدسترفته بیابم و رفیقی شفیق را که عطر حضورش همچنان در فضا پراکنده است، در کنار خود نیابم و ناچار از گلاب بوی گل را بجویم. چونکه گل رفت و گلستان شد خراب بوی گل را از که جوییم از گلابقطعاً منظور حقیر از گلاب همان آثار معنوی اوست که آینه تمام نمای ایدهها و افکار اوست که باید فریبرز را در لابهلای آنها جستوجو کرد. در لابهلای سرمقالهها، نوشتهها، پیامکها و دلنوشتههای فیسبوکی یا تلگرامیِ او که به مناسبتهای مختلف برای دوستان و نزدیکان ارسال میکرد و مهر و عشق و علاقهاش را بدینوسیله بروز میداد.اکنون هنگام آن است که به قول بیهقی “لختی قلم را بر او بگریانم" و خلأ حضورش را با بیان مناقب و فضائل او سرشار سازم. یک دهان خواهم به پهنای فلک تا بگویم وصف آن رشک ملکمیخواهم با این بضاعت مزجاة تا حدی که در این مختصر میگنجد از منش، روش، دانش و بینش فریبرز سخن بگویم تا ارجمندی آن انسان فرهیخته و حقی که بر گردنِ دوستان و بهویژه اهالی صنعت تایر دارد، برای آنها که شناخت چندانی از وی ندارند، روشن شود تا بدانند چه گوهری گرانبها را از کف دادهایم و اگر از عهدهی این مهم برنیامدم، قصور از من نیست که کوزهی فهم امثال من در حدی که گنجایش دارد، از دریا آب برمیگیرد و به قول قدیمیها “هرکس بهاندازهی لولهنگش آب برمیدارد."..........
کلید واژگان
فریبرز عوض ملایریشماره نشریه
86تاریخ نشر
2017-08-231396-06-01



