بررسی و تحلیل تطبیقی مرگ و رابطه آن با معنای زندگی از دیدگاه مولوی و هایدگر
(ندگان)پدیدآور
اکبرزاده, فریبادهباشی, مهدیشانظری, جعفرنوع مدرک
Textمقاله پژوهشی
زبان مدرک
فارسیچکیده
مرگ از دیدگاه مولوی، به معنی «قطع و پایان زندگی» نیست، بلکه «تولّد» و «آغاز زندگی جاودانه» دیگری است. در اندیشه مولوی، «مواجهه مرگ با انسان»، «متناسب با شیوه زندگی» و «رویارویی و مواجهه انسان با مرگ» نیز «متناسب با شیوه زندگی» اوست. دیدگاههای مولوی در این زمینه، در چارچوب «نظریه فراطبیعت گرایان» قرار میگیرد؛ زیرا وی، عامل اصلی معناداری زندگی را عشق به خداوند و سیر و حرکت به سوی او و مرگ را جزو اصلی زندگی و عامل پیوند و تکامل روح میداند. اما از دیدگاه هایدگر، مرگ، نوعی «انتخاب اجباری» و «هراسناک» و «امکان قطعی و درونی هستی» خود انسان است که «نقطه پایانی» بر زندگی اوست؛ انسان، تنها با مرگ است که «هستی غیر اصیلش» به «ساحت اصیل» در میآید و مرگ، حدّ پایان زندگی اوست. وی بر این عقیده است که مرگ واقعهای نیست که در آینده اتفاق بیفتد، بلکه «ساختاری بنیادی» و «جدایی ناپذیر» از «درـ جهان ـ بودن» ماست. ازاین رو، رویارویی انسان با مرگ و پذیرش صادقانه آن، کلید «خودمختاری»، و «تمرکز» و به تعبیری؛ «زندگی اصیل» است. دیدگاههای هایدگر درباره مرگ و نسبت آن با معنای زندگی در چارچوب نظریه «طبیعت گرایان» قرار میگیرد؛ زیرا وی برخلاف مولوی، فراطبیعت (خداباوری یا روح محوری) را از مؤلّفههای معناداری زندگی نمیداند، بلکه بدون استناد به مسأله خدا و روح، به تحلیل معناداری زندگی یا بیمعنایی آن و تأثیر مرگ بر این معنی میپردازد.
کلید واژگان
مرگمعنای زندگی
مولوی
هایدگر
عرفان اسلامی
فلسفه غرب
شماره نشریه
11تاریخ نشر
2014-03-211393-01-01
ناشر
دانشگاه اصفهانUniversity of Isfahan
سازمان پدید آورنده
دانشجوی دکتری دانشگاه علوم و تحقیقات واحد اصفهاناستاد گروه فلسفه، دانشگاه اصفهان
دانشیار گروه فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه اصفهان
شاپا
2008-96512322-3421




