سیمای مرگ در شعر فردوسی و ناصر خسرو
(ندگان)پدیدآور
پدیدآور نامشخص
نوع مدرک
Textمقاله پژوهشی
زبان مدرک
فارسیچکیده
انسان موجودی است آیندهنگر که هرگز از اندیشهی مرگ رهایی نداشته است. مرگ به عنوان تجربهای مبهم و تکرار ناشدنی عموماً هراسآور است. این هراس تحت تأثیر عوامل گوناگونی هم چون باورها،ساختاراندیشه، ویژگی های شخصیتی و روانی ، شیوهی زندگی انسان، شرایط روزگار و... قوّت و ضعف می یابد و بازتاب های متفاوتی در گفتار و کردار آدمی بر جای می نهد.
فردوسی حکیمی است که تأملات فلسفی بسیاری دربارهی مرگ دارد و این اشتغال ذهنی او به صورت مرگ هراسی و مرگ گریزی ظهور مییابد؛ اما حکیم ناصرخسرو بر خلاف فردوسی در سرودههای خویش نه چندان توجهی به مرگ دارد و نه از مواجهه با آن میهراسد.
این مقاله بر آن است تا با کمک روش توصیفی – تحلیلی، واکنش های متفاوت دو شاعر حکیم و مسلمان را به هنگام مرگ اندیشی بازنماید و به بیان دلایل هراس فردوسی و امنیت خاطر ناصرخسرو بپردازد.
کلید واژگان
فردوسیناصرخسرو
مرگ
مرگاندیشی
مرگ هراسی
شماره نشریه
16تاریخ نشر
2011-05-221390-03-01
ناشر
دانشگاه سیستان و بلوچستانUSB-sistan and balouchestan university
شاپا
2008-57372538-5011



