خودآگاهی در فلسفه ابنسینا
(ندگان)پدیدآور
خادمی, حمید رضابهشتی, احمدنوع مدرک
Textمقاله علمی پژوهشی
زبان مدرک
فارسیچکیده
بررسی تاریخ فلسفه نشان میدهد که طرح مباحثی همچون خودآگاهی، آگاهی و خودشناسی تا همین اوایل عصر مدرن، تا بدین پایه اهمیت نیافته بود. برای فیلسوفان قرون وسطا – به ویژه پیروان سنت ارسطویی – ماهیت خودآگاهی تنها در روانشناسی و شناختشناسی نقش دارد و این خود، پیامد طبیعی تعریف ارسطو از عقل به عنوان یک توانایی صرف است. ابنسینا نامآورترین استثنا در سنت اسلامی قرون وسطاست که تمثیل معروفش با عنوان «انسان معلّق» بر مبنای آگاهی نفس انسانی از خویش متمرکز شده است. اما واکنش ابنسینا نسبت به مسئله آگاهی و خودآگاهی هرگز به روایت انسان معلق محدود نمیشود. خودآگاهی آغازین در فراهم آوردن وحدت کارکردهای نفس– به ویژه کارکردهای شناختی آن – نقشی مرکزی ایفا میکند و گویی ابنسینا ظاهر شده تا فقدان چنین کانون وحدتبخشی از آگاهی را، که شکاف بزرگی در روانشناسی ارسطویی ایجاد کرده است، مشاهده کند. از دیدگاه ابنسینا، خودآگاهی به یکسانی معرفت و وجود میانجامد. زیرا خود، دقیقاً آگاهی است و نسبت خود به وجود در هر حال نسبت آگاهی از خود است.
کلید واژگان
خودآگاهیحضور
وجود
آگاهی
انسان معلّق
شماره نشریه
2تاریخ نشر
2013-02-191391-12-01
ناشر
دانشگاه قمUniversity of Qom
سازمان پدید آورنده
دانشجوی دکتری دانشگاه قماستاد دانشگاه تهران
شاپا
1735-97912538-2500




