تلفیق کنش و ساختار در اندیشه گیدنز، بوردیو و هابرماس و تأثیر آن بر جامعهشناسی جدید
(ندگان)پدیدآور
پدیدآور نامشخصنوع مدرک
Textمقاله پژوهشی
زبان مدرک
فارسیچکیده
تلفیقگرایی سومین رویکرد از نظریهپردازی اجتماعی در سه دهة آخر از قرن بیستم است که متأثر از دو رویکرد اثباتگرا و تفسیرگرا و به عبارتی کنشگرایان و اختیارگرایان افراطی و قائلین به آزادی بیحدوحصر برای کنشگر از یک سو، و ساختارباوران و جبرگرایان در مقیدکنندگیِ ساختار، جامعه و نظام بر کنشگر (انفعال کنشگر) از سوی دیگر، به طور همزمان میباشد. تلفیقگرایان پیروان هر رویکرد را به تنهایی دارای کاستیهایی در روش و تقلیلگرا محسوب میکنند و خود به تبیین نظریهای تلفیقی با رابطهای دیالکتیکی و بازتابنده در چهارچوبی تاریخی و پویا (جهان مدرن) و مبتنی بر فرهنگ، ارتباطات و زبان میپردازند.
آنتونی گیدنز با طرح «نظریه ساختارمندیِ» خود مدلی پویا از رابطه کارگزار ـ سیستم ارائه میدهد: استقلال و محرکی انسان از یک سو و ساماندهی نهادها در تعامل اجتماعی از سوی دیگر (دوسویگی ساخت). پیـر بوردیو نیز با ترکیب نظریة عادتواره و حوزه در «ساختارگرایی تکوینی»اش خواهان رفع تناقض میان عینیتگرایی و ذهنیتگرایی است. یورگن هابرماس با ایراد نظریه «کنش ارتباطی» به ترکیب نظام دانش و معرفت (عوامل عینی) و منافع انسانی (پدیدههای ذهنی) میپردازد (عقلانیت ارتباطی). هر سه اندیشمند به اعادة حیثیت انسانی از یک سو و پویایی جامعه از سوی دیگر مدد میرسانند.
کلید واژگان
کنشساختار
تلفیق
رابطه دیالکتیکی
بازتابندگی
شماره نشریه
3تاریخ نشر
2009-07-231388-05-01




