بررسی تطبیقی نمودهای خودشکوفایی در مثنوی با روانشناسی انسانگرایانه آبراهام مزلو
(ندگان)پدیدآور
ظهیری ناو, بیژنعلائی ایلخچی, مریمرجبی, سوراننوع مدرک
Textزبان مدرک
فارسیچکیده
مثنوی مولوی از محبوبترین و پرطرفدارترین آثار کلاسیک فارسی است که در عصر حاضر در داخل و در خارج از ایران مورد توجّه و اقبال عام و خاص قرار گرفته است. شاید بتوان گفت که یکی از این دلایل، توجه خاص مولوی به «انسان» بوده است. مسائل و مفاهیمی که هم اکنون نیز مورد توجه جّدی بشر است و شاخههای مختلف علومانسانی؛ از جمله ادبیات، فلسفه و روانشناسی متأثّر از آن است. مولوی انسانگرای معنوینگر، در لحظاتی که سوار بر مرکب خیال در وادی حقایق حرکت میکند، چشمانداز وسیع و شگفتانگیزی در برابر دیدگانش به نمایش در میآید و در این هنگام، بخش هوشیار وجود او، الگوی جامعی از انسان کامل را در اشعارش ارائه داده است. آبراهام مزلو، روانشناس انسانگرا، از خود شکوفایی و «هنر انسان شدن» سخن گفته است و نقش جامعه را در خود شکوفایی امری کلیدی معرفی کرده است و بر این باور بود، در جوامعی که شخص از مسئولیتپذیری، شناخت مکانیسمهای دفاعی، آزمودن شیوههای جدید، سختکوشی در اجرای تصمیمات و به طور کلی از توجه به فرا انگیزشها برخوردار باشد؛ میتواند به سوی خودشکوفایی پیش رود. در این مقاله، علاوه بر ایجاد ارتباط میان دو علم ادبیات و روانشناسی و قرابت زیاد بین اندیشههای مولوی با اندیشههای روانشناسی انسانگرا، به بررسی تطبیقی شخصیت خودشکوفا در مثنوی معنوی با الگوهای ارائه شده از سوی آبراهام مزلو پرداخته شده است.
کلید واژگان
انسانگراییروانشناسی
خودشکوفایی
مثنوی
مزلو
مولوی
شماره نشریه
3تاریخ نشر
2008-11-211387-09-01
ناشر
انجمن ترویج ادب فارسیUniversity of Isfahan
سازمان پدید آورنده
استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلیکارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه محقق اردبیلی
دانشجوی دکتری تخصصی روانشناسی




