بیدلیلى بیمعنایى
(ندگان)پدیدآور
ملکیان, مصطفینوع مدرک
Textتخصصی
زبان مدرک
فارسیچکیده
0.والتر ترنس استیس, فیلسوف بریتانیایى (1967ـ1886), در مقاله ى سدر بیمعنایى معنا هستز, میتوان گفت که شش مدّعاى اصلى دارد: الف) مدّعیات ناظر به بیمعنایى زندگى انسان امروز: 1) زندگى انسان امروز بیمعنا شده است. (توصیف) 2) بیمعنایى زندگى انسان امروز, عمدتاً, معلول کسوف یا زوال اندیشه ى دینى است. (تبیین) ب) مدّّعیات ناظر به بدى و عدم مطلوبیّت بیمعنایى زندگى: 3) یکى از آثار و نتایج بیمعنایى زندگى نسبیّت اخلاقى است. 4) با نسبیّت اخلاقى زندگى قابل استمرار نیست. ج) مدّعیات ناظر به راه رفع بیمعنایى زندگى: 5) براى بازگشت معنا به زندگى, رجوع به مسیحیّت [یا هر دین تاریخى و نهادینه ى دیگرى] یا ابداع دینى جدید یا رجوع به روحیّه ى علمى کارساز نیست. 6) براى بازگشت معنا به زندگى, زیستن با توهّمهاى کوچک روش موفّقى است. در این نوشته, در باب هر مدّعا, نخست به ایضاح مطلب میپردازم و سپس دلیل یا ادلّه ى عرضه شده را میجویم و, پس از یافتن دلیل یا ادلّه, قوّت و ضعف آن دلیل یا ادلّه را میسنجم.
شماره نشریه
3231تاریخ نشر
2003-09-231382-07-01
ناشر
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی)شاپا
1062-89522716-960X




